سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به روانشناسی رشد

روانشناسی رشد، شاخه ای از روانشناسی است که به مطالعه چگونگی رشد و تغییر افراد در طول زندگی شان می پردازد. روان شناسان رشد نه تنها به مطالعه تغییرات جسمی و فیزیکی در فرآیند رشد افراد می پردازند بلکه رشد اجتماعی، هیجانی و شناختی افراد در طول زندگی شان را نیز در نظر می گیرند.
 
رشد انسان در طول زندگی، از شکل گیری نطفه تا مرگ، را توصیف می کند. مطالعه علمی رشد انسان، به دنبال درک و تشریح چگونگی و چرایی تغییراتی است که افراد در طول زندگی شان می کنند. این مطالعه، تمام جنبه های رشد انسان، شامل رشد جسمی، هیجانی، ذهنی، اجتماعی، ادراکی و شخصیتی را در برمی گیرد.
 
مطالعه علمی رشد، نه تنها برای روانشناسی بلکه برای جامعه شناسی، آموزش و بهداشت نیز اهمیت دارد. منظور از رشد، تنها جنبه های جسمی و فیزیولوژیکی آن نیست بلکه جنبه های شناختی و اجتماعی مرتبط با آن نیز می باشد. مطالعه رشد انسان برای تعدادی از رشته ها از جمله زیست شناسی، انسان شناسی، آموزش، تاریخ و روانشناسی اهمیت دارد. البته ازهمه مهم تر، کاربردهای عملی مطالعه رشد انسان است. با درک بهتر این که افراد چرا و چگونه رشد و تغییر می کنند، می توان این دانش را برای کمک به آنها در زمینه به کارگیری تمام توانایی های بالقوه شان در زندگی، به کار بست.
 
روانشناسان رشد، روش ها و فنون متفاوتی را برای مطالعه رشد انسان به کار می گیرند. پژوهشگران از روش های علمی برای جمع آوری و تحلیل سامانمند اطلاعاتی که قابل نتیجه گیری باشند، بهره می گیرند. روش علمی،فرآیندی است که از رویه ها و اصول مشخصی برای یافتن پاسخ سوالات استفاده می کند.
چهار مرحله اصلی در یک روش علمی وجود دارد:
1) پاسخگویی به یک سوال
2) ایجاد یک فرضیه
3) آزمودن فرضیه
4) نتیجه گیری
پژوهش های روانشناسی در زمینه رشد نیز از روش های مختلفی از جمله؛ آزمایش، مطالعات طولی (پژوهشی که با پیگیری آزمودنی برای دوره های طولانی انجام می گیرد)، مطالعات مقطعی(پژوهشی که در آن گروهی را در زمانی خاص تحت بررسی قرار می دهد)، مطالعات همبستگی و مطالعات موردی، استفاده می کنند.
روانشناسی رشد
 
پس از آنکه نوع پژوهش تعیین گردید، مرحله بعد تعیین چگونگی جمع آوری اطلاعات است. در روانشناسی رشد از روش های مختلفی استفاده می شود که هر یک نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارند.
 
برخی از رویکردهای متداول عبارتند از: دو نوع متفاوت از مشاهده وجود دارد.
1) مشاهده موضوع مورد نظر در محیط آزمایشگاهی و دیگر
2) مشاهده در محیط طبیعی.
 
فایده مشاهده در محیط آزمایشگاهی این است که شرایط توسط آزمایش قابل کنترل هستند اما عیبش این است که شرایط ممکن است غیرطبیعی باشند و فرد از تحت مطالعه بودن آگاه است. مشاهده طبیعی به پژوهشگر امکان می دهد تابه مطالعه در شرایط طبیعی و واقعی بپردازد. فایده این روش این است که پژوهشگر می تواند رفتارها را آن گونه که واقعا در شرایط طبیعی اتفاق می افتند مشاهده کند اما عیبش این است که پژوهشگر ممکن است نتواند متغیرهای خارجی موثر بر رفتار را کنترل کند.
 
یک مطالعه موردی، تحلیل عمیق یک فرد خاص است. با وجودی که این روش پژوهشی، اطلاعات جامعی درباره یک فرد خاص فراهم می سازد، اما تعمیم نتایج به دست آمده روی گروه های بزرگ تر غالبا مشکل است. به این دلیل، از مطالعات موردی غالبا در پژوهش های بالینی یا در مواردی که جنبه های خاص زندگی فرد مورد مطالعه قابل تکثیر یا بازتولید نباشد، استفاده می شود.
 
این روش راه ساده و سریعی را برای جمع آوری حجم زیادی از اطلاعات در اختیار پژوهشگر قرار می دهد. یکی از نقاط ضعف این روش این است که تنوع، خلاقیت و فردیت پاسخ ها را کاهش می دهد. در مواردی که فرد مورد مطالعه قادر به پر کردن پرسشنامه نباشد، مثلا کودک خردسال، سوالات از طریق مصاحبه پرسیده می شود.
 
آزمایش مستلزم دستکاری و اندازه گیری متغیرهاست. این روش پژوهشی، علمی ترین روش است اما در صورتی که متغیرهای مورد نظر، مفاهیم انتزاعی یا درونی باشند، به کارگیری آن دشوار است. مشکل دیگر این است که برخی متغیرهای مورد نظر به دلایل اخلاقی، قابل مطالعه در خلال آزمایش نیستند. به عنوان مثال، می توان به پژوهش روی اثرات تنبیه شدید کودکان در رشد آنها اشاره کرد. چند بحث و موضوع مهم در طول تاریخچه روانشناسی رشد وجود داشته است. بعضی از پرسش های اصلی که از سوی روانشناسان و پژوهشگران مطرح گردیده، حول محور اهمیت نسبی وراثت در مقابل محیط، فرآیندی که رشد از طریق آن صورت می گیرد و اهمیت کلی آزمایش های اولیه در مقابل رویدادهای بعدی، بوده است.
 
یک موضوع کلاسیک در پژوهش های رشد کودکان، طبیعت در برابر وراثت است. آیا وراثت نقش عمده تری در رشد کودک دارد یا محیط؟ امروزه، اغلب روانشناسان تشخیص داده اند که هر دو عنصر، نقشی اساسی دارند اما بحث همچنان بر سر موضوعات دیگری چون استعداد تحصیلی یا گرایش های دوره نوجوانی ادامه دارد.
 
در روانشناسی ژنتیک یا تحولی، مفهوم بسیار مهمی که روانشناسی رشد به دنبال تبیین آن می باشند سازش است. سازش در علوم و پدیده های زیستی مطرح است، اما در اینجا بیشتر سازش روانی مدنظر است. منظور از سازش در زمینه زیستی این است که جایی که حتی یک موجود کوچک را رها کنیم، ارگانیزم با فعالیت های خود، سعی بر سازش با محیط بیرونی دارد. البته برای موجود تک سلولی، محیط اجتماعی مطرح نمی باشد و سازش اجتماعی در موجودات پیچیده تر مطرح می شود.در روانشناسی رشد، کودک به عنوان موجودی فعال، نه موجودی منفعل، در نظر گرفته می شود. موجود منفعل، موجودی است که یک جا نشسته، همه چیز باید برای وی فراهم گردد و هیچ تعاملی با محیط ندارد. در حالی که در روان شناسی تحول، به خصوص در روانشناسی پیاژه، کودک موجود فعالی است که فعالانه درونسازی و برونسازی می کند، در مسیر تحولی خود با محیط تعامل برقرار می کند و بهتر است که در امور مربوط به خود، مشارکت داشته باشد، زیرا این امر موجب می گردد که وی دنیای خود و حتی خود را بسازد.
 
این همان فرآیند تعادل جویی است. با ایجاد مسئله، کودک می خواهد، خود را از حالت بی تعادلی به تعادل بکشاند و مسئله را حل کند. عامل اصلی تحول کودک، تعادل جویی است. به منظور تقویت تعادل جویی، باید شرایطی را برای کودک فراهم نمود که بتواند فعال باشد و به طور مداوم، درونسازی و برونسازی کند.